کارآفرین یا کارمند، کدام بهتر است؟ + یک ویدیوی کوتاه و جالب
مشخصه های اصلی یک کارآفرین داشتن یک کسب و کار نیست بلکه برای کارآفرین بودن باید طرز فکر کارآفرینی داشته باشید. اصلی ترین تفاوت بین کارمند و کارآفرین علاوه بر نحوه رویارویی با مسائل در طرز فکر آنها نهفته است.
به راستی کارآفرین شدن بهتر است یا کارمند شدن؟ شما چه فکر می کنید؟
این ویدیوی کوتاه را ببینید و نظراتتان را با ما و دیگر خوانندگان در میان بگذارید.
منبع ویدیو: سایت خوشفکری
کارآفرینی بهتر است یا کارمندی؟
به شما تبریک میگم چون با یکی از بهترین مطالب در زمینه کارآفرینی و کارمندی روبرو هستین!
در این مقاله ابتدا درباره تفاوت های یک کارآفرین و یک کارمند و سبک زندگی کارآفرینی و کارمندی توضیح میدم و بعد شما رو بر سر دوراهی کارآفرینی و کارمندی قرار میدم و انتخاب رو بر عهده شما میذارم تا یکی رو انتخاب کنین!
گفتم دوراهی، یاد کتاب و انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب افتادم.
آلیس به یک دوراهی رسید و یک گربه را روی درخت دید.
به گربه گفت: «از کدام مسیر باید بروم؟»
گربه پرسید: «به کجا میخواهی بروی؟»
آلیس پاسخ داد: «نمیدانم.»
گربه گفت: «پس مهم نیست که از کدام راه بروی!»
(کتاب آلیس در سرزمین عجایب – لوئیس کارول)
با توجه به گفتههای گربه سرزمین عجایب: تا زمانی که ندونین میخواین چه آیندهای داشته باشین و به کجا برسین، هر حرکتی بی معنیه و تفاوتی نداره که از کدام مسیر عبور کنین. این مورد وقتی اهمیت پیدا میکنه که براتون مهم و مشخص باشه که میخواین به کجا برسین. (میخواین کارآفرین بشین یا کارمند)
قسمتی از انیمیشن زیبای Alice in Wonderland 1951 رو برای شما آماده کردم و در زیر قرار دادم که این دیالوگهای آموزنده و جالب در اون گفته میشه:
آیا به نظر شما در زندگی واقعی و فضای کسب و کار، آلیسهای زیادی وجود نداره؟
به نظر من که خیلی زیاد وجود داره، اکثر مردم مثل آلیس هستن که نمیدونن میخوان به کجا و از چه مسیری برن و به همین خاطر همیشه سر از ناکجا آباد در میارن!
خیلی از کسب و کارها هم به همین شکل هستن، اونها هیچ برنامهریزی درست و حسابی و بلندمدتی ندارن و نمیدونن که قراره به کجا برسن. من افراد زیادی رو دیدم که کسب و کار اینترنتی ای راه اندازی میکنن بدون اینکه ذرهای درباره اون فکر کنن که قرار هست چطور ازش درآمد کسب کنن، قرار هست وارد چه بازاری بشن، قراره با چه افراد و کسب و کارهایی رقابت کنن و … و وقتی که شکست میخورن هر چیزی رو مقصر میدونن به جزء انتخابهای خودشون!
ای کاش در زندگی همه ما، یک گربه مانند گربه سرزمین عجایب و داستان آلیس وجود داشت که همیشه راه درست و غلط رو به ما نشون بده و همیشه در کنار ما به عنوان راهنما وجود داشته باشه، هرچند که مشاور و مربیها همین نقش رو دارن و همین کار رو انجام میدن.
به هر حال تا زمانی که هدف واضحی نداشته باشین و ندونین قرار هست به کجا برسین، بعید میدونم هیچ دست آورد ارزشمندی داشته باشین و بتونین موفقیتی کسب کنین.
فکر می کنین چه چیزی افراد کارمند را از کارآفرین تمایز می کنه؟ فکر میکنین شما بیشتر شبیه کدام گروه هستین؟ در زیر تعدادی از تفاوتهای این دو گروه را بیان کردم. بخوانین و در مورد خودتان قضاوت کنین:
زندگی یک کارمند چطوریه؟
به طور معمول یک کارمند حقوق ثابتی در پایان هر ماه دریافت میکنه.
اگر مأموریتی انجام بده یا گاهی اوقات اضافه کاری انجام بده، مقداری هم به میزان حقوق اون افزوده میشه ولی با اینها هم از یک حدی فراتر نمیره.
هر سال مقداری حقوق اون افزایش پیدا میکنه، البته تورم و قیمت محصولات مصرفی اون هم افزایش پیدا میکنه. (یعنی در اصل حقوقش ثابت میمونه و قدرت خریدش افزایش پیدا نمیکنه، مگر اینکه ترفیع بگیره و …)
روزانه ۸ ساعت کار میکنه و ۸ ساعت میخوابه و ۸ ساعت هم میتونه به تفریح و وقت گذرانی با خانواده خودش بپردازه.
در ادارات دولتی ساعات کار از ساعت ۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر و در شرکتهای خصوصی از ساعت ۸ صبح الی ۵ بعد از ظهر هست.
بیمه هست و دفترچه بیمهای داره و وقتی که مریض شد، میتونه به دکتر بره و مقدار زیادی از هزینههای درمانی خودش رو با توجه به دفترچه بیمه تخفیف بگیره.
مبلغی و تعدادی کالا به عنوان عیدی دریافت میکنه.
بعد از ۳۰ سال وقتی که بازنشست شد مقداری به اون پول پرداخت میکنن و یک دریافتیِ ماهیانه هم به عنوان حقوق بازنشستگی داره (البته این پول پرداختی به عنوان هدیه بازنشستگی و حقوق ماهیانه پول اضافهای نیست و در واقع همون پولهایی هست که برای بیمه، هر ماه در تمام مدت ۳۰ سال از حقوق اصلی اون کَسر کردن!) به هر حال شرکتهای بیمه پولهاش رو جمع میکنن و در نهایت پس از بازنشستگی کم کم به اون پس میدن!
یکسری وامهایی هم وجود داره برای کارمندان مانند وام خرید خودرو، وام خرید منزل و …
در بسیاری از شرکتها، کارمندها روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته تعطیل هستن و در تعطیلات رسمی و مناسبتها هم تعطیل هستن. (البته کارمندان نیروهای مسلح مانند نیروی انتظامی هم هستن که برعکس، روزهای تعطیل هم بیشتر مشغول به کار هستن و آماده باش هستن و اکثر تعطیلات رو تعطیل نیستن و باید در محل کار، برای انجام وظیفه حاضر باشن)
اگر نیاز به مرخصی داشته باشن باید کمی منت آقای رئیس یا خانم رئیس رو بکشن.
معمولا هفتهای ۴۰ ساعت کار میکنن (البته به طور غیرمفید)
زندگی کارمندان با ریسک همراه نیست و کارمندان علاقهای به ریسک کردن و خطر کردن ندارن.
امنیت، از ارزشهای اساسی زندگی یک کارمند محسوب میشه.
یک ماشین ایرانی، یک خانه متوسط و به حد نیاز و یکسری امکانات رایج و مرسوم (به صورت نقد یا به صورت قسط و بدهی) در زندگی کارمندان وجود داره.
آزادی برای کارمندان زیاد اهمیتی نداره و یک ارزش اساسی محسوب نمیشه.
امکان اجرای ایدههای خلاقانه برای کارمندان وجود نداره و اگر اونها پیشنهادی به مدیر بدن، معمولا با عدم پذیرش و خلاقیت مدیر روبرو میشن و مدیر علاقه به ثبات داره و معمولا پیشنهادات کارمند رو مد نظر قرار نمیده هرچند که خیلی از کارمندان هم تمایلی به ارائه ایدههای خلاقانه ندارن و بیشتر تمایل دارن که در انجام وظایف و کارهای محول شده، خوب عمل کنن.
کارمندان علاقه دارن که یکسری وظایف ثابت و تکراری رو به صورت روزانه انجام بدن.
زندگی یک کارمند به نظر زندگی آرام و کم خطری میرسه.
زندگی یک کارآفرین چطوریه؟
کارآفرین هیچ چیزی به نام حقوق نداره، چه از نوع ثابت یا از نوع غیرثابت! کارآفرین از کسی حقوق نمیگیره بلکه کارآفرین به جای حقوق چیزی داره به نام درآمد که اون هم همیشه ثابت و یکسان نیست، ممکنه خیلی زیاد باشه و هیچ سقفی نداشته باشه و ممکنه معمولی باشه، ممکنه یه زمانهایی خیلی عالی باشه و یک زمانهایی حتی به صفر و زیر صفر و بدهی هم برسه!
یک کارآفرین هر لحظه ممکنه ورشکست بشه، هرچقدر هم اگر بزرگ و موفق و کاردرست و مشهور باشه.
کارآفرین چیزی به نام عیدی و پاداش نداره.
کارآفرین، حقوق ثابت و دفترچه بیمهای نداره و حقوق بازنشستگی و وام هم نداره هرچند که میتونه خودش، خودش رو بیمه کنه و مانند یک کارمند از بیمه و مزایای اون برخوردار بشه، ولی برخی کارآفرینان اونقدر درآمد بالایی دارن که اصلا نیاز به بیمه ندارن و به راحتی از پس مخارج ضروری و اضافی خودشون بر میان، برخی کارآفرینان توانایی دریافت وامهای میلیاردی هم دارن.
معمولا از کَسی دستور نمیگیرن و رئیسی ندارن ولی ساعات کاری اونها بیشتر هست و برخی از کارآفرینان روزانه شاید تا ۲۰ ساعت هم کار کنن! هفتهای بیش از ۸۴ ساعت کار برای بسیاری از کارآفرینان عادی به نظر میرسه و مشکلی به حساب نمیاد.
میزان درآمد اونها بستگی به ساعت کاریشون نداره و میتونن به راحتی درآمد خودشون رو افزایش بدن، بدون اینکه ساعت کاری اونها افزایش پیدا کنه.
کارآفرینان تمایل زیادی دارن که روزهای جمعه و دیگر روزهای تعطیل رو هم به کار بپردازن و بسیاری از اونها این کار رو انجام میدن.
امکان پیاده سازی ایدههای جدید برای اونها وجود داره چون خودشون ایده پرداز، مجری و رئیس کسب و کار هستن. همین مورد باعث میشه که امکان پیشرفت در کار برای اونها بسیار بیشتر از کارمندان وجود داشته باشه.
رؤسای اصلی اونها، مشتریانشون هستن و اونها هستن که با خرید کردن از اونها و با استقبال از کسب و کارشون، کسب و کارشون رو رونق میبخشن و زنده نگه میدارن. البته مشتریان هم در قبال این پرداختها، چیزهایی رو بدست میارن که بهش نیاز دارن و با اونها زندگی بهتر و آسانتری خواهند داشت، یا اینکه بدون اونها نمیتونن به زندگی خودشون ادامه بدن.
کارآفرینان بر روی علایق خودشون کار میکنن و با کار تفریح میکنن و کاری پرهیجان دارن.
میزان استرس تا حد زیادی در کارآفرینان بیشتره! به دلیل اینکه کارآفرینان بر روی جوانب مختلف و متفاوت کار متمرکز هستن و مسئولیتهای زیادی رو بر عهده دارن، کارآفرینان هر روز به فکر کشف فرصتهای جدید و تزریق ایدههای جدید و نوآوری و محافظت و توسعه کسب و کارشون هستن و به دلیل مسئولیتهای زیادی که دارن از استرس و فشار کاری بیشتری برخوردار هستن.
کارآفرینان توانایی این رو دارن که تنوع زیادی در مرخصی خودشون ایجاد کنن و هر وقت که دوست داشته باشن، به هر میزانی که دوست دارن میتونن به خودشون مرخصی بدن.
کارآفرینان به شدت ریسک پذیر هستن، گاهی اوقات تمام یا قسمت بزرگی از سرمایه خودشون رو با ریسک مواجه میکنن، گاهی اوقات کسب و کار خودشون رو نابود میکنن و کسب و کارهای جدیدی به وجود میارن، اونها علاقهای به ثبات ندارن و دائم در حال تغییر و تحول و نوآوری هستن و به دلیل همین روحیات دیوانه گونه اونهاست که امکان شکست و ورشکستگی در اونها زیاده و البته امکان کسب موفقیتهای بزرگ، زبانزد و چشمگیر هم در اونها بسیار بالاست.
فرقی نداره که سرمایه داشته باشین، و یا سرمایه نداشته باشین! در زندگی و کارمان چه کارهایی باید انجام بدیم؟ تا درآمدمون بیشتر بشه؟ و باید روی چی سرمایه گذاری کنیم؟ این لایو آموزشی بسیار کاربردی را حتما تماشا کنید:
کارآفرینان معمولا تیم سازها و سیستم سازهای خوبی هستن و سیستمی ایجاد میکنن و کسب و کاری ایجاد میکنن که تولید درآمد و ایجاد ارزش کنه و کارمندانی رو وارد سیستم خودشون میکنن تا برای اونها کار کنن، معمولا به خاطر ایجاد کسب و کار باعث میشن که افراد زیادی دچار شغل بشن و بتونن درآمدی داشته باشن علاوه بر خدماتی که به مردم ارائه میکنن، البته در میان کارمندان هم افرادی وجود دارن که کارهایی مشابه کارآفرینان انجام میدن و مهرههای کلیدی شرکت هستن و نوآوری انجام میدن و سهم زیادی در پیشرفت شرکت دارن اما کارآفرینان افرادی هستن که بسیار بیشتر این تعاریف با زندگی و رفتار و دست آوردهای اونها سازگار هست.
به هر حال این دو کاملا به هم وابسته هستن و سیستمها و کسب و کارهای ایجاد شده توسط کارآفرینان، بدون وجود کارمندان، نابود خواهند شد و قادر به ادامه کار نخواهد بود.
خویش فرماها یعنی افرادی که برای خودشون هم کار میکنن، شباهت زیادی به کارآفرینان دارن چون اونها هم کسب و کاری برای خودشون راه اندازی میکنن ولی به نظر میرسه که افراد کمتری رو درگیر کسب و کار خودشون میکنن و بیشتر خودشون و مشتریانشون هستن که بیشترین داد و ستد و ارتباط رو با هم دارن.
کارآفرینان افرادی هستن که به شدت در همه چیز و همه جا ایراد میبینن و همیشه فکر میکنن که همه چیز باید به نوع دیگری باشه، سریعتر باشه، بهتر باشه، با کیفیتتر باشه، متفاوت باشه!
امنیت برای یک کارآفرین هیچ معنایی نداره و از اساس، داشتن امنیت برای یک کارآفرین یک ارزش محسوب نمیشه و بیشتر زندگی یک کارآفرین با خطرپذیری و ریسکپذیری و هیجان همراه هست و امنیت در آخر لیست ارزشهای یک کارآفرین قرار داره.
در میان کارآفرینان افرادی وجود دارن که یک زندگی همه چیز تمام از لحاظ مالی دارا هستن و کمبودی از این نظر در زندگی اونها وجود نداره. پرواز فرست کلاس، جت شخصی، ویلا و خانههای و ماشینهای گران قیمت هم میتونه در زندگی اونها وجود داشه باشه. (البته منظور با همه نیست و اصلا بعضیها این سبک زندگی رو قبول ندارن، منظورم فقط از لحاظ توانایی مالی برای پرداخت چنین هزینههایی هست نه چنین سبک زندگیای.)
کارآفرینان عاشق ایجاد تنوع در کارها هستن و علاقهای به انجام کارهای تکراری ندارن و اگر در کار اونها تنوعی وجود نداشته باشه به سرعت خسته و افسرده میشن.
آزادی برای کارآفرینان یکی از ارزشهای بسیار مهم و اساسی محسوب میشه و از جایگاه ویژهای برخوردار هست.
کارآفرینان، علاقهای به قوانین کهنه و بی ارزش ندارن و دوست دارن قوانین خودشون رو برای کسب و کار داشته باشن، البته این به این معنی نیست که کارآفرینان قانون شکن و قانون گریز هستن و در چهارچوب قانون کار نمیکنن، منظور روشهای سنتی و ناکارآمد و قوانینی که دیگر کاربردی ندارن و متناسب با خلاقیت و نوآوری نیستن، هست.
کارآفرینان شاید هیچ علاقهای به دستور دادن نداشته باشن ولی ۱۰۰٪ علاقهای به دستور پذیری ندارن و بیشتر دوست دارن که خودشون قوانین کسب و کار و قوانین بازی رو تعیین کنن.
شما هم برای کسب درآمد و راه اندازی کسب و کار چالش و سوال دارین؟ پس این ویدیو آموزشی رو از دست ندید:
فرآیند کارآفرینی
یک کارآفرین فرصت ها را درک میکند و خلأ ها را میبیند. درک فرصت ها توسط این افراد از طریق بازارگردی(ارتباط با محیط زندگی و اجتماعی، بازار و…) و یا ارتباط با افراد ( در جلسات گروهی) یا نگاه جستجوگرانه به برنامه های تلویزیون، رسانه ها، شبکه اینترنت و…. حاصل می شود. خلأ های بازار با نگاه کارآفرینانه به خوبی دیده می شود و انگیزه ای برای اقدام راه اندازی کسب و کار جدید بوجود می آید. کارآفرین باید ابتکار عمل داشته باشد و یک ایده تغییر یا یک مفهوم بالقوه جدید را ارائه دهد. یک کار آفرین باید سرمایه فیزیکی و انسانی لازم را برای شروع یک سرمایه گذاری جدید را فراهم کند، تا بتواند آن را عملیاتی کند و مسئول موفقیت یا شکست خود باشد.
مرحله ۱: تشخیص فرصت
در این مرحله تحقیق و درک ابعاد فرصت و مفهوم آن و تعیین اینکه آیا این فرصت مناسب است یا خیر از اهمیت زیادی برخوردار است. آیا این فرصت نیازی است که باید تأمین شود؟ نگرانی است که باید برطرف شود؟ دارای محدودیت زمانی است؟
مرحله ۲: تمرکز بر روی فرصت موردنظر
این مرحله برای کارآفرینان اهمیت زیادی دارد. یک کارآفرین ایده های مختلفی در ذهن دارد و نمیداند کدام یک را انتخاب کند. بهتر است اهداف کسب و کار جدید خود را تعیین نمائید و فعالیت خود را بر روی یک ایده متمرکز کنید.
مرحله۳: تعهد
اغلب کارآفرینان، تشکیل کسب و کار و ترک شغل روزانه خود را تعهد به کسب و کار جدید می دانند. ولی این مرحله، در حقیقت باید با تهیه طرح تجاری آغاز گردد. تفاوت بسیاری بین تشریح یک فرصت و تحقیق و نوشتن یک طرح تجاری وجود دارد. نوشتن یک طرح مؤثر تجاری نیازمند سطح جدید از درک و معلومات و همچنین تعهد بسیار است. این فرآیند بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ ساعت زمان میبرد . بنابراین اگر بعد از ظهرها و ایام تعطیلات آخر هفته را نیز کار کنید این مرحله می تواند به سه ماه تا ۱۲ ماه کاهش یابد. اشتباهی که معمولا کارآفرینان مرتکب می شوند آن است که طرح تجاری را نادیده می گیرند و سپس سایر منابع را جمع آوری می نمایند، ایده مورد نظر را آغاز می کنند و سپس پیگیری نموده و تلاش میکنند نقطه تمرکز فعالیت مورد نظر برای تبدیل ایده به یک کسب و کار تجاری را دقیقاً تعیین نمایند.
مرحله ۴: ورود به بازار
سود دهی و موفقیت، تعیین کننده این مرحله هستند. اگر کارآفرین کسب و کار جدید کوچکی را با سازمانی ساده ایجاد نموده کرده باشد، منابع مورد نیاز خود را با توجه به طرح تجاری اش تخصیص داده است و اولین فروش محصولاتش نیز انجام شده است.
[alert type=”success”]چیزی که موفقیت کسب و کار جدید را در همان مراحل اولیه تعیین میکند این است که اگر مدل کسب و کار جدید سود ده باشد، اهداف معقولی در نظر گرفته شده باشند و کسب و کار در راه کسب سلامت اقتصادی پیش برود.[/alert]
کارآفرین می تواند در این مرحله به رشد کسب و کارجدید خود و یا کوچک ماندن این کسب و کار به حدی که با سرمایه شخصی قابل تأمین باشد، فکر کند.
مرحله ۵: راه اندازی کامل و رشد
دلایل عدم رشد سریع ممکن است این باشد که فضای کافی در بازار برای رشد وجود نداشته باشد و یا محصولات و سیستمهای مدیریت مورد نظر مقیاس خاصی نداشته باشند و یا اینکه این رشد سریع برای مدیریت چالش بزرگی ایجاد کند که نتواند از عهده آن برآید.
مرحله ۶: بلوغ و توسعه
اکنون کسب و کار جدید شما تبدیل به رهبر بازار گردیده است. در این حالت رشد یک کسب و کارجدید، در حقیقت گسترش طبیعی یک ایده خوب از طریق روشهای حرفه ای مدیریتی خواهد بود. این گروه حرفه ای مدیریتی، استراتژی رشد این ایده را از طریق توسعه در سطح جهانی،اخذ تسهیلات و یا ادغام شدن با سایر شرکتها پیاده سازی می کند که از این طریق نقدینگی افزایش و کمبودها رفع می شود.
مرحله ۷: ارزش
خروج موفق از یک کسب وکارجدید عامل مهمی در چرخه عمر کارآفرینی است، چه برای کارآفرین و چه برای فردی که سرمایه گذاری نموده است. مرحله آخر، مرحله بهره برداری از نتیجه کار است. کار آفرین معمولا زمان و منابع محدودی دارد و مهمترین چالشی که یک کسب و کار جدید با آن مواجه است این است که کارها در زمان و جای خود انجام شوند. آقای کریگ.دبلیو جانسون، رئیس گروه Venture Law در جایی گفته است که ایجاد یک شرکت بیشترشبیه به موشک هوا کردن است. اگر به هنگام پرتاب موشک شما فقط به اندازه کمتر از یک درجه خطا داشته باشید ممکن است هزاران مایل از مسیر منحرف شوید. درک چرخه عمر کارآفرینی به کارآفرین کمک می کند که در مسیر صحیح پیش برود و موفق شود.
کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار یا تجارت جدید کار راحتی نیست و قطعاً مستلزم بررسی اصولی چالش های پیش رویتان است. همچنین باید عوامل موفقیت و عدم موفقیت، فرصت ها و تهدیدهای محیط و قوت ها و ضعف هایتان کاملاً بررسی شود. راهنمایی فردی بیرونی قطع به یقین در تسهیل تصمیمگیری و اجرایی نمودن مقدمات کارتان بسیار مفید خواهد بود و می تواند نوع نگاه شما را تغییر دهد. از جمله کارهایی که در مشاوره کارآفرینی انجام می شود، بررسی مشکلات موجود در سر راه یک کارآفرین و ارائه راهکارهای مناسب برای حل و رفع آن است.
کدام یک بهتره؟ کارمندی یا کارآفرینی؟
کارمندانی هستن که در کنار کارمندی برای خودشون کار میکنن و یا اینکه کم کم از کارمندی به کارآفرینی کوچ میکنن، برعکسش کارآفرینانی هم وجود دارن که از کارآفرینی دست میکشن و کارمند میشن!
از بسیاری از جهات تفکر کارآفرینان با کارمندان کاملا با هم در تضاد هست و افرادی که در کنار کارمندی، کارآفرینی کردن افرادی بودن که علاقه بسیار زیادی به کارآفرینی داشتن یا بعدا علاقهمند شدن و به همین خاطر کم کم از کارمندی دست کشیدن.
خبر خوب اینه که هم کارآفرینی و هم کارمندی، یاد گرفتنی هستن و ذاتی نیستن و هر کَسی از هر جایی که بخواد میتونه تغییر مسیر بده و نوع دیگری زندگی کنه و کار کنه.
مثلا اینکه کارمندان به فکر امنیت هستن و امنیت برای اونها یک ارزش مهم محسوب میشه و زیاد اهل ریسک و خطر پذیری نیستن و برعکس برای کارآفرینان امنیت مهم نیست و بیشتر خطرپذیر و ریسک پذیر هستن و به دنبال هیجان هستن و آزادی برای اونها یک ارزش اساسی محسوب میشه نه امنیت.
در تصویر زیر مقایسه جالبی بین کارآفرینی و کارمندی انجام شده
توضیحات درباره تصویر بالا:
کارمندی یک مسیر تقریبا مشخص و کم خطر هست، مسیری که افراد زیادی از اون عبور میکنن یا تمایل به عبور از اون دارن، ولی کارآفرینی یک مسیر فرعیه و سفر به سرزمین ناشناخته هاست! جایی هست که کمتر کسی اونجا وارد میشه، جایی هست که زیاد مسیر همواری نداره، چراغ روشنایی زیادی نداره، جاده صافی نداره، سربالایی و پیچهای زیای داره، پلیس راهنمایی اونجا نیست، علایم راهنمایی کمتری در اون هست، یه قسمت هایش خاکیه ولی انتهاش خیلی زیباست. مانند یک جاده کوهستانی یا مسیر کوهنوردی سخت که به یک انتها و جای دیدنی ختم میشه، البته هیچ تضمینی هم وجود نداره که حتما انتهای مسیر، باب میل باشه!
شما باید با توجه به علاق و روحیات و ویژگیهای خودتون یکی از اینها رو انتخاب کنین، آیا آزادی برای شما یک ارزش محسوب میشه؟ اگر اینطوریه پس باید کارآفرینی رو انتخاب کنین، آیا امنیت برای شما یک ارزش محسوب میشه؟ پس باید کارمندی رو انتخاب کنین و الی آخر
[alert type=”info”]«کارمندی بدیها و خوبیهای خودش را دارد. کارآفرینی هم همینطور. مهم این است که کدام یک از این شیوههای زندگی شما را راضی تر میکند. بهتر است که همان شیوه را انتخاب کنید؛ چرا که هرکسی را بهر چیزی ساختند.»[/alert]
مشکل بسیار بزرگی که در جامعه وجود داره اینه که وقتی از کارآفرینی تعریف میشه همه فکر میکنن که همه چیز گل و بلبله و کارآفرینان فقط دارن لذت میبرن، درآمد بالا، آزادی و … و فقط ویژگیهای خوب اونها گفته میشه و درباره کارمندی هم فقط ویژگیهای بد اون گفته میشه!
کارمندی بدتر از کارآفرینی نیست، کارآفرینی هم بهتر از کارمندی نیست، هر کدام مزایایی دارن، هر کدام معایبی دارن، هر کدام بدرد افراد خاص با روحیات خاصی میخورن، هر دو مورد نیاز هستن، هرچند که هیچکدام از اونها ذاتی نیستن و هیچ کسی ذاتا یک کارمند یا کارآفرین بدنیا نیومده و اینها یاد گرفتنی هستن.
گاهی اوقات اونقدر تعاریف بدی از کارمندی در جامعه رایج شده که حتی بعضیها از اینکه به اونها برچسب کارمند زده بشه نگران هستن و این رو یک عیب میدونن! و اونقدر درباره کارآفرینی اغراق شده و خیلیها اون رو خیلی راحت و عالی میدونن که اصلا به حقایق موجود توجه نمیکنن و نمیدونن که کارآفرینی شغل پراسترس و پرفشاری هست و عموما از لحاظ ساعات کاری، کارآفرینان بیشتر از کارمندان مشغول به کار در شبانه روز هستن.
همونطوری که گفتم هر کدام مزایا و معایبی دارن، هرچند که کارآفرینان حرکتهای بزرگی انجام میدن که گاهی اوقات زندگی میلیونها و شاید میلیاردها نفر در جهان رو تحت تأثیر قرار میده اما این دلیل نمیشه که کارمندان کارهای مفیدی انجام ندن، کارمندانی داریم که شاید از بعضی از کارآفرینان هم برای جامعه و مردم مؤثرتر و بهتر باشن و خدماتی که ارائه کردن دست کمی از برخی از کارآفرینان برای جامعه نداشته.
هدف از این مقاله فقط مقایسه کارمندی و کارآفرینی نیست، هدف این هست که هر دو نوع شغل و هر دو نوع سبک زندگی به شما نشون داده بشه تا یکی از اونها رو انتخاب کنین.
کوششم این بوده که با نگاهی کاملا بی طرفانه و از روی حقیقت درباره کارآفرینی و کارمندی توضیح بدم، در بسیاری از منابع با گفتههایی غیرواقعی و غیرمنصفانه و بعضا کاملا شعاری و غیرعلمی درباره کارمندی و کارآفرینی روبرو شدم (متأسفانه حتی از اساتید مشهور) و بر خودم لازم دیدم که مطلبی کاملا منطقی و واقعی در این زمینه بنویسم.
من از نوجوانی هیچ علاقهای به کارمندی نداشتم و کارآفرینی رو راه بهتری برای دستیابی به رویاهای خودم و خدمت به دیگران می دیدم، من دوست داشتم از این طریق خدمت و کسب درآمد کنم و به رویاهام دست پیدا کنم و این بیشتر با روحیات من سازگار بود. هرچند که در زندگی خودم بارها کار کردن برای دیگران، کارگری کردن و کارمند بودن رو هم تجربه کردم.
امیدوارم این مقاله مورد قبول شما عزیزان واقع شده باشه و به شما در انتخاب هدف و مسیر صحیح کمک کنه.
خوشحال میشم که دیدگاههای شما رو درباره این مقاله دریافت کنم، نظر شما درباره کارمندی یا کارآفرینی چیه؟ شما کدام رو میپسندین؟ شما کارمندی و کارآفرینی رو چطور تعریف میکنین؟ آیا شما کارمند هستین یا کارآفرین؟ چه تجربیاتی از کارمندی یا کارآفرینی دارین؟
این مقاله رو چطور ارزیابی میکنین؟ آیا موافق چنین مقالاتی هستین که در اون قسمتهایی از فیلم، سریال و انیمیشنها رو قرار بدم و از اینها برای آموزشهای خودم و انتقال مفاهیم مد نظرم کمک بگیرم؟ آیا این سبک جدید مورد قبول شما قرار گرفته؟
تاکنون تمام آموزشهای این سایت بر اساس کارآفرینی و خویشفرمایی ارائه شده و افرادی که به دنبال کارمندی هستن، محتوای این سایت به غیر از این مقاله، زیاد مناسب اونها نیست و فقط افرادی که به دنبال آزادی و ایجاد کسب و کار شخصی و کارآفرینی هستن میتونن از محتوا و محصولات این سایت حداکثر استفاده رو ببرن.
لایو آموزشی بسیار کاربردی با موضوع: راهاندازی و توسعه کسب و کار و استارتاپ ویژه صاحبان مشاغل و افراد جویای کار و یا دارای ایده️ به همراه تشریح بوم مدل کسب و کار