داشتن انگیزه و شور و اشتیاق برای رسیدن به اهداف و تلاش کردن یکی از ضروری ترین نیازهای ما برای زندگی است. اگر اهداف مشخصی داشته باشید ولی نسبت به آنها اشتیاقی در خود احساس نکنید، احتمالا هیچوقت به آن ها دست پیدا نخواهید کرد.
اگر به دنبال کسب انگیزه هستید کتاب بخوانید و با قهرمان های زندگی خود آشنا شوید و باورهایتان را تغییر دهید.
برای رسیدن به هدف چگونه با انگیزه بمانیم؟
انگیزه، نیروی محرکهای است که برای رسیدن به هدف به آن نیاز داریم. گاهی حتی تحت بهترین شرایط هم حفظ انگیزه دشوار به نظر میرسد. حال در نظر بگیرید لیست کارهایی که باید انجام دهید، سر به فلک بگذارد، رزومهی شما تایید نشود. اتومبیل و ماشین لباسشویی همزمان از کار بیفتند و تمام روز برای انجام پروژههایتان فرصتی نداشته باشید. در چنین شرایطی چطور میتوان باانگیزه ماند؟ رعایت موارد زیر نشان میدهد که چگونه میتوانیم برای رسیدن به هدف با انگیزه بمانیم:
مشخص کردن هدف و تجسم آن
زمانی که با اشتیاق فراوان کاری را بخواهید انجام دهید، به لحاظ جسمی سرشار از انرژی خواهید بود. پس زمانی که تمایل به انجام کاری ندارید وانمود کنید سرشار از انرژی هستید و به خودتان تلقین کنید که پر از انگیزه و اشتیاق هستید. شاید به نظرتان ناکارآمد و احمقانه بیاید، اما باور کنید در افزایش انگیزه چندان هم بیتأثیر نیست.
هدف خود را ببینید و حسش کنید. به تمام این صداها در ذهن خود گوش کنید. وزرشکاران موفق تمام عملکرد خود را از ابتدا تا لحظهی آخر حتی آن قطرهی عرقی که پس از رسیدن به خط پایان بر صورتشان مینشیند در ذهن تجسم میکنند.
نوشتن دلایل برای رسیدن به هدف
اگر میخواهید احتمال رسیدن به هدف و سرعت و زمان آن را بسیار بیشتر کنید، باید سفت و سخت به هدف خود بچسبید و لیستی از دلایل خود برای رسیدن به هدف تهیه کنید. محض اطمینان این لیست را با خودکار بنویسید چون معمولاً رفتارهای لحظهای ما است که آینده ما را میسازد. ما در هر لحظه معمولاً کاری برای انجام دادن داریم و بهانههایی برای انجام ندادن کاری که ما را به هدف ما نزدیک میکند میتراشیم.
کوچک کردن هدف و در نظر گرفتن پاداش برای خودمان
تونی رابینز، که مسلما پیش از هر چیز یک سخنران انگیزشی و یک مربی توسعهی فردی است میگوید: «منشا اصلی استرس انبوه کارهایی است که بر سر ما ریخته است. اگر روی پروژهای کار میکنید و میخواهید تمام کارها را همزمان انجام دهید، استرس شما را از پا درمیآورد.»
بنابراین اهدافتان را به بخش های کوچکتری تقسیم کنید و و هر بار یک بخش را انجام دهید. با کاری شروع کنید که کمتر از همه به آن علاقه دارید، از مرتب کردن کاغذها و صورت حسابهایتان گرفته تا آماده شدن برای پیدا کردن یک شغل جدید.
غلبه بر ناامیدی
یکی از موانعی که در مسیر رسیدن به اهداف وجود دارد و حتی ممکن است از لحظه ای که هدفی انتخاب می کنید به وجود بیاید انواع احساسات منفی است، مخصوصا احساس بد ناامیدی از موفقیت ، بنابراین باید حواستان به پیشرفت تان باشد اگر در حال پیشرفت نیستید و دارید درجا می زنید به احتمال زیاد دچار احساس بد ناامیدی از موفقیت شده اید که باید با راهکارهایی که ارائه شد این مانع را از سر راه موفقیت تان بردارید.
کمک گرفتن
لازم نیست برای رسیدن به هدف یک ارتش را بسیج کنید اما حتی اگر به لحاظ تئوری احساس میکنید به تنهایی از پس کارها برمیآیید باز هم بهتر است دیگران را در جریان بگذارید. با بیان هدفتان به دیگران، در حقیقت پیامی قوی برای جهان و مهمتر از آن برای ضمیر ناخودآگاهتان میفرستید.
آمادگی برای بی انگیزه شدن
راز با انگیزه ماندن، این است که صادقانه به تواناییهایتان، و به چالشهایی که پیش رویتان است، بنگرید، گاهی یک هدف سخت، در تکان دادن فرد برای بهتر و با انگیزه تر عمل کردن، بسیار مفید است و بر این کار اصرار داریم، چون که جدایی از چالشی بودنش ،بسیار ارزشمند است.
درک درست از زندگی و هدف
در نهایت اینکه برای رسیدن به موفقیت و اهدافتان باید ابتدا به درک جامعی از هدف و معنای زندگیتان رسیده باشید. شالوده ی اعتماد به نفس حقیقی بر پایه ی واقعیت ها بنا شده است. برای اینکه بتوانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید، باید ارزیابی دقیق و صادقانه ای از خود و توانایی هایتان داشته باشید. اگر هنوز نقاط ضعفی در شما وجود دارد، برای بهبود آنها برنامه ریزی و راهی پیدا کنید تا اثرات منفی شان را به حداقل برسانید. به خاطر داشته باشید بی توجهی نسبت به نقاط ضعف و یا نقطه ی قوت نشان دادن آنها، هیچ کمکی به از بین بردنشان نخواهد کرد. به همین ترتیب، داشتن درک درست از توانایی ها میتواند انتقادات یا بازخوردهای منفی را کاهش و به شما اعتماد به نفس بیشتری بدهد.
نقش انگیزه در زندگی ما چیست؟
تا حالا شده این سوال ذهنتان را درگیر خودش کرده باشد؟
❓ چرا صبح ها وقتی از خواب بیدار میشم سردرگمم و نمیدونم باید چه کارهایی را انجام بدم
❓ نمیدانم چرا دنبال هر کاری میروم به انتها نمی رسد و وسط راه مسیرم را عوض می کنم.
❓ نمیدانم چرا به هیچ کدام از آرزوهایم نمیرم و یا حتی نزدیک آنها هم نمی شوم؟
❓ انگیزه ای برای ادامه تحصیلم ندارم، آخرش که چی؟
در جواب بسیار ساده و کلی باید گفت که بسیاری از مردم هستند که بدون انگیزه کار میکنند. انگیزه یعنی نیرویی درونی یا بیرونی که باعث می شود ما به راه خود ادامه دهیم و نبود آن باعث می شود، هدفمان را وسط راه ول کنیم. داشتن انگیزه روی عملکرد ما و رفتار ما تاثیر می گذارد و باعث می شود برای اهدافمان تلاش کنیم.
انگیزه یا جوگیر شدن
بین انگیزه و جوگیر شدن تفاوت زیادی وجود دارد. در ادامه به این موضوع می پردازیم.
تفاوت های بین انگیزه و هیجانات زودگذر
انگیزه یک احساس پایدار و مبتنی بر منطق است. به این معنا که من رویای تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق را در سر دارم. برای اینکه ببینم تلاش های امروز من براساس انگیزه دستیابی به رویاست و یا هیجانات زودگذر باعث می شود امروز سخت تلاش کنم، لازم است تفاوت میان این دو درک شود.
اگر من یک فرد تلاشگر، دارای پشتکار جدی، قدرت بیان، هوش کافی، اجتماعی و بااستعداد هستم، نباید در رسیدن به هدفم شک کنم. اگر امروز حس خوشایندی به هدف و رویای خود دارم و برای آن ساعات زیادی از شب را بیدار می مانم، به این معناست که من از انگیزه کافی برای دست یافتن به هدف برخوردارم.
اما اگر همه کارها را نیمه تمام به حال خود رها کرده ام، با دیدن موفقیت دوست، همکار و یکی از آشناهای قدیمی به این نتیجه رسیده ام که من هم راه او را طی کنم، حتما موفق میشوم؛ باید بگوییم که شما به هیجانات زودگذر مبتلا شده اید. در هیجانات زودگذر منطق و عقل شما نیست که رویا را می سازد. بلکه این احساسات صرف زودگذر است که شما را به تکاپو انداخته است. این در حالی است که شما استعداد و پتانسیل کافی برای رسیدن به آن رویا را ندارید و بیهوده وقت و انرژی خود را هدر می دهید.
انواع انگیزه
می توان انگیزه را به دو نوع بیرونی و درونی تقسیم کرد:
انگیزه درونی: این نوع از انگیزه بهخاطر رسیدن به رضایتی درونی در شما ایجاد میشود. در واقع، خود اعمال و رفتارها برایتان مهم هستند و به عاملی خارجی گره نمیخورند. مواردی هستند که باعث می شوند که از درون ما قدرتمند باشیم و باعث اشتیاق زیاد در انجام کارها شوند .مهمترین این موارد هدف داشتن است که باید شیوه هدف گذاری اصولی را یاد گرفت و بتوان در راستای اهداف قدم برداشت. مورد بعدی هم این است که سبک زندگی درست و اصولی داشته باشیم.
انگیزه بیرونی: انگیزه بیرونی دقیقا نقطه مقابل انگیزه درونی است. همان نیروی محرکه ای است که باعث میشود برای دستیابی به پاداش یا جلوگیری از تنبیه شدن، طور خاصی رفتار کنیم یا کار خاصی انجام بدهیم. درواقع از طرف عواملی غیر از درون خودمان هست و ما در این مورد کنترل کامل بر روی اتفاقات داریم. مثلا افرادی که با آنها بیشتر در ارتباط هستیم یا ورودی های ذهنی مختلفی که در طول روز دریافت می کنیم و اختیار آن را داریم که آنها را درست انتخاب کنیم.
تفاوت میان انگیزههای درونی و بیرونی چیست؟
انگیزههای درونی با هدف رضایت و لذتی انجام میشوند که نتیجه خود عمل یا رفتار است و انگیزههای بیرونی نتیجه میل به رسیدن به یک پاداش یا دور شدن از یک تنبیه هستند. حال بهتر است به گذشتهها مراجعه کنید و ببینید که عامل انگیزشی برای رسیدن به آرزوها و اهدافتان چه بوده است؟
یکی از دلایل فقدان یا کمبود محرک و نیروی انگیزشی پایدار در زندگی، تأکید و تکیه کردن بر عوامل محرک بیرونی است. انگیزههای درونی پایدارتر هستند و به مدتی طولانی، میل و انگیزه رسیدن به اهداف و خواستهها را در وجودتان بیدار نگه میدارند. اما علت چیست؟
دلیل این موضوع کاملا مشخص است. زیرا انگیزههای بیرونی، وابسته به پاداش و تنبیههای خارجی هستند. پس زمانیکه تنبیه و پاداش از بین برود یا به عبارت دیگر، خبری از عوامل خارجی نباشد، دیگر میلی برای رسیدن به خواسته یا هدفی خاص هم وجود نخواهد داشت. ضمن اینکه انگیزههای خارجی همیشه موقتی هستند و کنترلی بر آنها وجود ندارد.
وقتی انگیزهای درونی، شما را به سمت انجام کاری میکشاند، در خود مسیر و حین انجام کار به لذت و رضایت دست پیدا میکنید. یعنی آنچه انجام میدهید، خودش پاداش و جایزه است. بنابراین اگر بهدرستی از عهده کار مورد علاقهتان برآیید، به منبعی از انگیزه دست خواهید یافت که تمامنشدنی است.
چگونه انگیزههای درونی را افزایش دهید؟
حالا که به اهمیت انگیزههای درونی واقف شدید، بهتر است به افزایش و پایدار نگه داشتن آنها در زندگی بیندیشید. همانطور که عنوان شد، انگیزههای درونی کلید رسیدن به اهداف پایدار و بلندمدت هستند. اما داشتن اهدافی معنادار در این مسیر کافی نیست. برای بهرهمندی تمام و کمال از انگیزههای درونی باید آنها را در خود پرورش بدهید. پرورش انگیزههای درونی بسیار مهم هستند، زیرا اگر بهدرستی به آنها توجه نشود، امکان دارد که ارزش و اهمیت خود را از دست بدهند. مثلا فرض کنید که در هوایی گرم، تشنه هستید و میل به خوردن یک نوشابه و لذت بردن از خنکی دلانگیز آن در وجودتان شکل گرفته است. با نوشیدن قوطی نخست، احساس خوبی به شما دست خواهد داد و لذتی را تجربه میکنید که برایتان شیرین و خوشایند است.
عوامل موثر در افزایش و پرورش انگیزه های درونی:
۱. چالش
اولین عامل پرورش و افزایش انگیزههای درونی، چالش است. در راه رسیدن به اهداف باید برای خود چالشهایی تعریف کنید. چالشها برای رسیدن به اهداف لازم هستند، اما کافی نخواهند بود. چالشها باعث میشوند تا با پشت سر گذاشتن هر مانع در مسیر اهداف خود، عزت نفستان تقویت شود.
۲. کنجکاوی
دومین عامل مهم برای افزایش انگیزههای درونی، تقویت حس کنجکاوی است. وقتی چیزی در محیط اطراف، توجه شما را به خود جلب میکند، در واقع حس کنجکاوی در وجودتان شکل میگیرد یا زمانیکه فعالیتی شما را برای یادگیری بیشتر تحریک میکند هم کنجکاوی شناختیتان تقویت میشود.
۳. کنترل
سومین عامل تقویت انگیزه درونی، کنترل است. کنترل خود و محیط اطراف باعث میشود بدانید که در حال دنبال کردن چه اهدافی هستید.
۴. همکاری و رقابت
در آخر هم باید به اهمیت همکاری و رقابت اشاره کرد. همکاری، رضایتی است که با کمک کردن به دیگران یا دنبال کردن هدفی مشترک از طریق حمایت و همراهی با یکدیگر به دست میآید. رقابت هم بهمعنای هیجان و رضایتی است که از تلاش برای رسیدن به سطحی از توانایی و مهارتی که دیگران دارند به دست میآید؛ در واقع، رقابتی که باعث پیشرفت همه افراد درگیر در آن میشود.
انگیزه ۳ رکن اصلی دارد:
اقدام
پشتکار
توان
اقدام کردن: برای شروع یک هدف تصمیم بگیرید.
پشتکار: با وجود موانع سر راه، برای رسیدن به هدف به تلاش خود ادامه دهید.
توان: میزان انرژی و تمرکزی است که فرد برای رسیدن به هدف خود اختصاص میدهد.
مهم نیست چه کاری پیش روی شما است؛ همیشه حداکثر تلاشتان را بکنید، گاهی در زندگی و کار موراد بهتری میخواهیم، که به دست نمیآوریم. گاهی اوقات سزاوار ترفیع در شغل هستیم و آن را به دست نمیآوریم. هیچکدام از این شرایط نباید عملکرد شما را ضعیف کند. اگر همه انرژی و تلاشتان را به کار نبرید فقط به خودتان صدمه میزنید. اگر همهی انرژی و انگیزهی خود را روی هدفتان نگذارید، هرگز به شغل، ترفیع یا هر جایگاهی که در زندگی و کار مدنظرتان است نمیرسید.
تا وقتی نفس میکشید تسلیم نشوید، هرگز از خودتان و خواستههایتان دست نکشید. منظور این نیست که با کورکورانه پیش رفتن و توجه نکردن به شرایط و بازخوردها به اهدافتان دست پیدا میکنید. روی مشکلات کار کنید و همهی بازخوردها را زیر نظر قرار دهید تا توقفناپذیر شوید.